پیرامون کنفرانس:
"جهانی شدن اسلام سیاسی و تاثیر آن بر حقوق زنان "
گفتگو با هما ارجمند و آذر ماجدی

یک دنیای بهتر: کنفرانس "جهانی شدن اسلام سیاسی و تاثیر آن بر حقوق زنان" در کانادا با موفقیت برگزار شد. اجازه دهید در ابتدا با این سئوال آغاز کنیم: چرا این تم را انتخاب کردید؟ چه کسانی به این کنفرانس دعوت شده بودند؟ ویژگی های جهانی شدن اسلام سیاسی را کلا چگونه ارزیابی می کنید؟

هما ارجمند: علل انتخاب این تم از نطر من اولا جنبه پراتیكی قضیه بود. در كشورهای غربی اسلام سیاسی تعرض خود را در یك سطح با ترور و كشتار مردم بیگناه در اماكن عمومی و در سطحی دیگر با نفوذ در احزاب، پارلمانها و دستگاههای دولتی و یا با نفوذ در میان مهاجرین كشورهای اسلام زده به ترقی خواهی، آزادی و سكولاریسم به پیش میبرد. یك عرصه اصلی این تعرض، جنبش زنان و حقوق زنان است. این بار اول نبود كه من با این تم به سازمان دادن كنفرانس و تظاهرات و یا كمپین دست زدم. این یك مبارزه جدی و گاها تمام وقت من است كه با تعرض اسلام سیاسی به حقوق زنان در جامعه های به اصطلاح اسلامی مقابله كنم. برای من همانطور كه گفتم جنبه پراتيك قضیه، یعنی كوتاه كردن دست مذهب و بطور مشخص اسلام از زندگی زنان و كودكان در بین مهاجرین و به اصطلاح خانواده های اسلامی امری است فوری. با این كنفرانس قصدم بر این بود كه یك افق وسیعتری را در مقابله با این جنبش ارتجاعی باز و یا تاكید كنم و البته این بار موضوعاتی در سطح كانادا در چند ماه گذشته به سطح جامعه آمده بود كه لازم بود در قبال آنها موضع و سیاست روشنی را رو به جامعه طرح كرد و تبئین پایه ای تری و سیاسی تری را درتوضیح مسائلی چون نقاب و حجاب، قتلهای ناموسی و قضیه چند همسری و ازدواجهای دختران خردسال ارائه داد .

آذر ماجدی، رئیس سازمان آزادی زن و عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد كمونیسم كارگری بخاطر دقیقا نقش او در مبارزه دیرینه علیه مذهب و اسلام سیاسی و حقوق زنان به این كنفرانس دعوت شده بود تا در یك مقیاس عمومی تر به جایگاه مذهب و جنبش سیاه اسلام سیاسی و رابطه آن با حقوق زنان پرتو بیاندازد. دبرا پالمر از غرب كانادا دعوت شده بود تا به قضیه چند همسری در جوامع بسته مذهبی در آمریكاى شمالی و بخصوص كانادا، از آنجایی كه خود از یك خانواده چند همسری بوده و در افشا و مبارزه علیه ستم كشی و بی حقوقی زنان و كودكان در جامعه های چند همسری آمد بوده، بپردازد. كه متاسفانه بخاطر یك سانحه ناگوار در خانواده نتوانست در كنفرانس حاضر شود. سخنران دیگر، طارق فتاح بود. دعوت او دلیل ویژه داشت. فتاح خود را مسلمان اصلاح طلب و علیه اسلامسیم میداند. او معروف است كه یك "مسلمان مترقی" است. چند كتاب پر سر و صدا بر علیه اسلامیستها نوشته است. و تا کنون چندین بار تهدید به مرگ شده است. هدف من از دعوت او جدا از این كه او شدیدا با نقاب، چند همسری، ازدواج اجباری و قتلهای ناموسی مبارزه میكند، این بود كه میخواستم به جامعه موضع به اصطلاح جریان ترقی خواه اسلامی را در كنار جریان رادیكال و میلتانت چپ نشان دهم تا تفاوتها را مشخص كنم. میخواستم تلونی را به كنفرانس بدهم.  

اما ویژگیهای جهانی شدن اسلام سیاسی را در این میبینم كه این جنبش برای سهم خواهی از قدرت و تحكیم نفوذ خود در كشورهای اسلام زده عرصه وسیعتری را میدان بازی قرار داده است. جدا از ابزار ترور و بمب گذاری در دل شهرهای اروپایی و آمریكایی، ایجاد بحرانهای منطقه ای و جنگ در خاورمیانه، این جریان با تهاجم به ترقی خواهی و آزادیخواهی و حقوق زنان میخواهد به یك نیروی بانفوذ در مقیاس جهانی بدل شود. شاید بتوان در یك سطحی این جنبش را با جهانی شدن فاشیسم مقایسه كرد. تهاجم به كشورهای دیگر، برافراشتن پرچم نژاد پرستی و ضدیت آشكار با چپ و آزادیخواهی. این جریان فقط میخواهد به زور ارتجاع مذهبی جهانی بشود.

یک دنیای بهتر: در این کنفرانس به مساله چند همسری٬ نقاب و "قتلهای ناموسی" پرداخته شد. جایگاه این موضوعات و اتخاذ یک موضع کمونیستی و رادیکال را در شرایط کنونی چگونه می بینید؟ از نقطه نظر شما چگونه میتوان تعرض اسلامیستها را در سطح جهانی پس زد و بساط آنها را جارو کرد؟ به چه مولفه ها و مسائل حیاتی در این زمینه باید پاسخ داد؟

هما ارجمند: مسئله چند همسری، نقاب و قتلهای ناموسی موضوعاتی است كه در این دو دهه در غرب به موضوعات حادی بدل شده است. مولتی كالچرالیسم و پلورالیسم قانونی و احترام به فرهنگها به این پدیده ها میدان دادن است. اینها موضوعاتی است كه در چارچوب حقوق زنان و مسئله ستم كشی زنان باید بدان توجه كرد. زنان  و كودكان مهاجر و یا وابسته به جوامع به اصطلاح مذهبی امروز بنحوی از این پدیده ها رنج میبرند. هر روز بر تعداد قربانیان قتلهای ناموسی افزوده میشود. دختران جوان را به زور به كشورهای پاكستان و افغانستان میبرند و به ازداج اجباری مردان چند برابر سن این كودكان درمیاورند. بساط مسجد و نماز خوانی را در همه جا در حال علم كردن هستند و برای شستشوی مغزی كودكان و جوانان میلیاردهای هزینه میكنند. در مقابل همه اینها باید ایستاد و مبارزه كرد. این كنفرانس ما هم اساسا با این هدف برگزار شد. اما یك موضع رادیكال و كمونیستی در قبال این مسائل این است كه باید نه تنها جریانات اسلامی را افشا كرد. نه تنها در مقابل دست درازی ملا و شیخ و مكلای مذهبی به زندگی و حرمت زنان و كودكان باید ایستاد، بلكه باید جایگاه اسلام سیاسی  و رابطه سهم خواهی و قدرتخواهی این جریان با رشد و نفوذ دستگاه مذهب و اسلام را نشان داد. باید بر جنبه سیاسی مبارزه با اسلام سیاسی و مذهب بطور كلی تاكید كرد. از طرف دیگر بر جهان شمولی حقوق انسان، زنان و كودكان بطور مشخص تاكید كرد. در عین حال مبارزه قاطعی را باید با نسبیت فرهنگی و احترام به فرهنگها به پیش برد. این گرایش به اصطلاح لیبرال چپ را باید ایزوله كرد. باید بر ضد مولتی كالچرالیسم و در دفاع از انتیگراسیون كار در مقیاس سیاسی، فرهنگی و قانونی كرد. باید مماشات احزاب و دولتهای غربی با حكومتهای اسلامی را شدیدا افشا كرد .

یك راه پس زدن تعرض اسلام سیاسی این است كه جنبش سكولار و ترقی خوهی، جنبش برابری زن و جنبش دفاع از حقوق كودك را باید به میدان آورد و این شرطش آن است كه جریان پولیتكال كوریكتنس را زد. جنبشهای سكولار و مدرن هنوز هم از انگ راسیسم خوردن وحشت دارند. من با آن چپهایی تروتسكیست كه ظاهرا بخاطر مبارزه با امپریالیسم از اسلامیها دفاع میكنند، كاری ندارم. اما تعداد زیادی سازمان و تشكل مدافع حقوق زنان و كودكان میشناسم كه از آنجایی كه ریششان در گرو دولت و بودجه های آن است جرات نمیكنند به صف اول مبارزه علیه بیحقوقى زنان و كودكان در جامعه های مهاجر و مذهبی بپیوندند. با اتكا به حقوق جهانشمول زنان و با اتكا به حقوق شهروندی و حق فردی انسانها و جنگیدن برای رفورم در قانون میتوان مقابل جریانات مذهبی و اسلامی تا آنجایی كه در محدود حقوقی و قانونی برمیگردد، ایستاد. اما قضیه خیلی فراتر از این است و آن این كه اینها را باید در عرصه سیاسی زد و ایزوله كرد. و البته یك راه آن هم خشك كردن ریشه اینها در خود كشورهای اسلام زده است. باید حكومتهای اسلامی و در راس آن جمهوری اسلامی را به زیر كشید و دنیا را باید به حمایت از مردم در ایران در مبارزه برای آزادی و رفاه فراخواند .

یک دنیای بهتر: شما در این کنفرانس بر نقش مذاهب در سرکوب و تحقیر تاریخی زنان تاکید کردید و به مساله اسلام سیاسی پرداختید. در صورتیکه برخی از گرایشات "جنبش حقوق زنان" نه به مساله مذهب می پردازند و نه نقش و جایگاهی برای مذهب در ستم بر زنان قائلند. پاسخ شما در این زمینه چیست؟ برخی از جریانات سیاسی میکوشند که مقابله با اسلام سیاسی را از مقابله با اسلام جدا کنند. با یکی بعضا میسازند با دیگری بعضا مقابله میکنند. از نظر شما به این دوگانگی چگونه باید پرداخت؟ موضع کمونیسم کارگری در این چهارچوب چه مختصاتی دارد؟

آذر ماجدی: قدرت گیری رژیم اسلامی در ایران از یک سو و پایان جنگ سرد از سوی دیگر، موجبات عروج جنبش های مذهبی در سطح جهان را فراهم آورد. با قدرت گیری نهاد و جنبش های مذهبی موقعیت زنان در دنیا بشدت وخیم تر شد. بویژه در خاورمیانه و آفریقای شمالی، کشورهایی که تحت حاکمیت اسلام قرار داشتند، برخی دولت ها حجاب را اجباری کردند و در کشورهایی که حجاب اجباری نشد، فشار اجتماعی حجاب را عملا بر زنان تحمیل می کرد. سنت های عقب مانده عشیرتی، از قبیل سنگسار باب شد. آپارتاید جنسی گسترش چشمگیری یافت .

در کشورهای سابق بلوک شرق نیز کلیسا قدرت بسیاری یافت. کلیسای کاتولیک در برخی کشورها از جمله لهستان و کلیسای ارتودوکس در کشورهای دیگر به حقوق زنان تعرض وسیعی را سازمان دادند. موقعیت حقوقی، اقتصادی و اجتماعی زنان در این کشورها عقب گرد بسیاری کرد. حمله مذهب به حقوق زنان به این کشورها محدود نشد، در کشورهای دیگر، بطور نمونه آمریکا نیز جنبش های مذهبی پیشروی های بسیاری داشتند .

این تعرض ابتدا دنیا را غافلگیر کرد. پیشروی های مذهب بدون مقابله چندانی ادامه یافت. مقوله ارتجاعی نسبیت فرهنگی بعنوان یکی از محصولات پست مدرنیسم از طریق آکادمی ها، رسانه ها و دولت های مختلف مورد تبلیغ و حمایت قرار گرفت. بخشی از جنبش فمینیستی نیز از این نگرش دفاع کرد و سرکوب بخش قابل ملاحظه ای از زنان تحت نام مذهب توجیه نمود.
 
بتدریج جنبش سکولاریستی، آزادی زن و کمونیسم کارگری در مقابل مذهب عرض اندام کردند. بویژه در دهه اخیر این جنبش وسعت و نیروی بسیاری یافته است. مبارزه با مذهب، تلاش برای عقب نشاندن نهاد مذهب از دولت و زندگی اجتماعی به یک امر روزمره این جنبش ها بدل شده است. طی دهه اخیر پیشروی هایی توسط این جنبش ها بدست آمده است. تلاش برای عقب نشاندن نهاد و جنبش های مذهبی تا حدودی موفق بوده است. افشای ارتجاع و راسیسم نهفته در مقوله نسبیت فرهنگی تا حدودی موفق بوده است. دیگر ما شاهد دفاع آتشین دهه 80 و 90 میلادی از این مقوله نیستیم.
 
بنظر می رسد که برخی جریانات با اتکاء به این استدلال که مذهب از عقاید عمیق مردم است، لذا نقد آن بی احترامی به مردم محسوب می شود، نه مذهب که زیاده روی های مذهبی را مورد نقد قرار می دهند. برخی خواهان رفرم در مذهب، بویژه اسلام هستند. این نظریه را اشاعه می دهند که تعابیر مختلف از اسلام موجود است و تعبیر رژیم اسلامی و طالبان یک تعبیر قشری است و میتوان با حاکم کردن یک تعبیر لیبرالی از اسلام، جامعه را بخوبی و خوشی اداره کرد. برخی اعلام می کنند که بطور نمونه حتی چند همسری ربطی به اسلام ندارد. یا زن ستیزی نه از اسلام که از سنت پدر سالار ناشی می شود. از اینگونه تلاش ها بسیار انجام می گیرد. ما بویژه در ایران شاهد این گرایشات و مباحث هستیم.
 
بنظر من این مباحث در میان جامعه و بویژه نسل جوان چندان مدافعی ندارد. نسل جوان ایران بشدت سکولار و حتی مذهب گریز است و خواهان خلاصی فرهنگی است. این جریان اصلاح طلب حکومتی است که به این چرندیات متوسل می شود. عمر چنین تبلیغاتی بسر آمده است. همه می دانند که اسلام از بن زن ستیز است. برخی جریانات سیاسی می کوشند که بشیوه ای اپورتونیستی با رژیم اسلامی مبارزه کنند، بی آنکه چندان کاری به اسلام داشته باشند. لذا هم و غم خود را مقابله با اسلام سیاسی گذاشته اند و اسلام را از زیر تیغ نقد خود خارج کرده اند. این در واقع تلاشی برای مماشات و سازش با جریانات راست است. باسم "مذهب توده ها" و با وارونه کردن استدلال "مذهب امر خصوصی مردم است" نقد و افشای مذهب را بکلی بکناری نهاده اند .

حزب اتحاد کمونیسم کارگری یک جریان ضد مذهب است. ما خواهان یک نظام سکولار هستیم، یعنی جدایی کامل مذهب از دولت، قانونگذاری، آموزش و پرورش و هویت شهروندی. از نظر ما مذهب باید امر خصوصی و شخصی انسان ها باشد. اما ما بعنوان یک حزب مذهب زدایی از جامعه را بعنوان یک پلاتفرم مهم خود در دستور داریم. ما به آزادی مذهب و آزادی عدم اعتقاد به آن احترام می گذاریم و معتقدیم که این اصل باید بعنوان یک اصل قانونی در جامعه تثبیت شود. اما تلاش برای مذهب زدایی را بعنوان یک امر آموزشی، ترویجی خود برسمیت می شناسیم. ضمنا سنن و عملکردهای مذهبی که با حقوق انسانی کودکان، انسان ها و نرم های انسانی در تناقض قرار گیرد بنظر ما باید ممنوع گردد، از جمله حجاب کودکان، ختنه دختران و پسران، قمه زدن، بد رفتاری با حیوان ها تحت عنوان ذبح اسلامی  و امثالهم .

یک دنیای بهتر: نابودی اسلام سیاسی یک ضرورت اجتماعی و عمومی است. تحقق این امر از نظر شما در گرو چیست؟ چه باید کرد؟

آذر ماجدی: دو فاکتور مهم در تقویت و بقای اسلام سیاسی موثر است. 1- مساله فلسطین؛ 2- رژیم اسلامی. اسلام سیاسی از زخمی که بر جامعه فلسطین وارد آمده، تغذیه می کند. این جنبش هیچ ربطی به عدالت طلبی مردم فلسطین ندارد. هیچ علاقه ای نیز به حل عادلانه این مساله ندارد. تا زمانیکه مساله فلسطین لاینحل باقی بماند و جنگ میان مردم فلسطین و اسرائیل ادامه یابد، جنبش اسلام سیاسی نیز از این زخم تغذیه می کند. لذا حل عادلانه مساله فلسطین: تشکیل دو دولت مستقل و متساوی الحقوق یک عامل مهم در حاشیه ای کردن جنبش اسلام سیاسی است .

سرنگونی رژیم اسلامی یک حلقه مهم دیگر است. بقدرت رسیدن رژیم اسلامی در اثر شکست جنبش انقلابی مردم ایران نقش تعیین کننده ای در قدرت و نفوذ اسلام سیاسی داشته است. یک توجیه و مقبولیت ایدئولوژیک بدان بخشیده است. بعلاوه، رژیم اسلامی سرمایه بسیاری برای بقا و قدرت گیری این جنبش صرف می کند. رژیم اسلامی یکی از رهبران مهم و استراتژیک این جنبش و یک منبع اصلی مالی آن است. سرنگونی رژیم اسلامی یک ضربه مهم به این جنبش است. یک شریان مهم آن را قطع می کند. ضمنا توجیه ایدئولوژیک آن را سلب می کند. همانگونه که قدرت گیری رژیم اسلامی جنبش اسلام سیاسی را از حاشیه جوامع تحت سلطه به وسط جامعه کشاند، سرنگونی آن توسط یک جنبش انقلابی توده ای ديگر، این جنبش را دگر بار به حاشیه جامعه خواهد راند . *